ظهر كه شد اومدم دنبالت. با ذوق و فرياد دويدي طرفم كه مامان ما Fishگرفتيم و دستم را محكم گرفتي و بكش بكش منو بردي توي حياط . حتي اجازه ندادي كه كيفت را از مربيت بگيرم . يك سبد پر از ماهي بود كه گفتي گذاشتيم خشك بشوند. چون تابستان بود ، توي مهد يك استخر بادي را پر آب كرده بودند و ماهي پلاستيكي توش انداخته بودند و به هر كدام از بچه ها به ترتيب يك تور مي دادند تا برود و ماهي بگيرد . در انتها هم ماهيها را توي يك سبد جلوي آفتاب گذاشته بودند تا خشك شوند. اينجوري بود كه تو اولين كلمه انگليسي توي مهدت را ياد گرفتي. Fish. ...