اولين روز ورودت به مهد كودك تاريخ 20/04/1389 بود. هيجان و ذوقت را براي ورود به مهد كودك هيچ وقت فراموش نمي كنم. به لطف اينكه دختر خاله ات يكسالي زودتر از تو به مهد رفته بود و تو همش نام مهد كودك را مي شنيدي خيلي تمايل داشتي زودتر مهد بروي و فكر مي كردي بزرگ شدي كه اونجا مي ري. مثل يك دختر گل شاد شاد و بدو بدو رفتي تو . الهي فدات بشم كه هيچ نق و نوقي براي قبول مهد نداشتي. انشاالله كه هميشه شاد باشي ...
ساعت 11.5 براي نهار رفتيد ناهار خوري مهد. اونروز كتلت داشتيد، تا مربيها داشتند بچه ها را پشت ميز جاي مي دادند،با دست شروع به خوردن كردي! البته قاشق چنگال هم بود! ولي مگه دل گرسنه آداب مي دونست!؟ بعد هم گفتي بازم مي خوام. ...
توي مهد بهتون ياد داده بودند كه براي هر عذرخواهي sorry بگيد. روزاي اول توي خانه اگر كار اشتباه مي كردي خودت مي گفتي sorry مامان. چند روز بعد كه يك كار اشتباه توي خانه كردي گفتم آنيتا چي بايد بگي ، با كمال تعجب گفتي Sorry فقط مال مهده!!! الهي قربونت برم كه خيلي سريع فرق خونه و مهد را فهميدي و اينكه كجا مي توني از آزاديت بيشتر استفاده كني!؟ ...