آنيتاآنيتا، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

آنيتا

ماهيگيري

ظهر كه شد اومدم دنبالت. با ذوق و فرياد دويدي طرفم كه مامان ما Fish‌گرفتيم و دستم را  محكم گرفتي و بكش بكش منو بردي توي حياط . حتي اجازه ندادي كه كيفت را از مربيت بگيرم . يك سبد پر از ماهي بود كه گفتي گذاشتيم خشك بشوند.  چون تابستان بود ، توي مهد يك استخر بادي را پر آب كرده بودند و ماهي پلاستيكي توش انداخته بودند و  به هر كدام از بچه ها به ترتيب يك تور مي دادند تا برود و ماهي بگيرد . در انتها هم ماهيها را توي يك سبد جلوي آفتاب گذاشته بودند تا خشك شوند. اينجوري بود كه تو اولين كلمه انگليسي توي مهدت را ياد گرفتي. Fish.   ...
29 خرداد 1390

وقتي دختري ، مربي مي شه؟!

در ادامه مراحل تقليد، دختري كه از مهد بر مي گرده مي شه مربي و مامان مي شه آنيتا! اينجوري كلي با هم بازي مي كنيم و من از اوضاع و احوال مهدي دختري مطلع. دختري: من ساراجونم، تو آنيتا! مامي: خوب باشه دختري: نمي توني بازي كني؟ م: چرا؟ د:به ترتيب بايد بازي كني؟ حالا اينجا بايست؟ يك ثانيه  بعد: بگو Sorry. م: sorry د: حالا مي توني بازي كني. نوبتت شده م: باشه مرسي  
29 خرداد 1390

به خانه دلم خوش آمدي

آنیتا جان، عزیز دلم ، از اولین روزی که متوجه حضور قلب کوچکت در وجودم شدم تا به امروز از لحظه به لحظه با تو بودن غرق در شعف و شادمانیم. برکت وجود و گرمی تو در خانه دلم رسوخ کرده و مرا خوشبختی بسیار عطا نموده. متشکرم از خداوند به خاطر این هدیه . امیدوارم و با تمام وجود دعا می کنم  که  خوشی، شادی، آرامش، سلامت و آسایش به تو عنایت نماید.  
14 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آنيتا می باشد